loading...
کلبه ی دختر شکلاتی
مرلیا بازدید : 290 جمعه 09 تیر 1391 نظرات (0)

 

آن کس که بداند و بداند که بداند
باید برود غاز به کنجی بچراند

آن کس که بداند و نداند که بداند
بهتر که رود خویش به گوری بتپاند

آن کس که نداند و بداند که نداند
با پارتی و پولش خرک خویش براند

آن کس که نداند و نداند که نداند
بر پست ریاست ابدالدهر بماند

مرلیا بازدید : 484 پنجشنبه 08 تیر 1391 نظرات (0)

 از کشیدن عکس های وینکس هم خوشم میاد برای همین عکس آن هارا هم گذاشتم

Винкс в бальных платьях

Винкс love&pet, картинка небольшая но высокого качества

 برای دیدن بقیش باید بری ادامه ی مطلب کوفتت شه اگه نظر نذاری

مرلیا بازدید : 704 پنجشنبه 08 تیر 1391 نظرات (2)

سلام به باز دید کنندگان بی معرفتی که  یه نظر نمی ذارید

عکس های برتز را گذاشتم  خودم وچند تا ازهم کلاسی های قدیمیم دوست داریم نقاشیشونو بکشیم اگه شمام دوست دارید این پست به دردتون می خوره

 فقط یک خواهش نظر بذار

 

 

 

مرلیا بازدید : 166 پنجشنبه 08 تیر 1391 نظرات (12)

مامان گلم تولدت مبارک

 بهترین مادر دنیا  تولدت مبارک

 بهترین دوست من تولدت مبارک

حالا بیا شمعاتو فوت کن تا صد سال زنده باشی

 

 

www.parsnaz.ir - عکسهای متحرک و زیبای تولدت مبارک

 

   

 خوب بیاید به مامانیم تبریک بگید

 

مرلیا بازدید : 447 چهارشنبه 07 تیر 1391 نظرات (1)

 

www.aramgozar.com | نقاشی های خاطره انگیز دوران کودکی من و شما ـ آرام گذر

خانم احمدی زن مسنی بود که سالها در مهد کودک مربی بود بچه ها همه ی زندگی او بودند   روزی او از بچه ها ی مهد خواست نقاشی  کسی راکه از همه بیشتر دوستش دارند بکشند  اکثر بچه ها نقاشی مادر یا پدرشان و یا هردو راکشیدند خانوم احمدی بالای سر بچه ها راه می رفت و به نقاشی های کج وکوله آن ها لبخند می زد  او دستی به سر مریم کشید و به سراغ فاطمه رفت و با تعجب به صفحه ی خالی خیره شد

ـ فاطمه جان تو چرا نقاشی نکشیدی

ـ آخه من نمیدونم خدا چه شکلیه

 اشک در چشم های خانوم مربی حلقه زد و به سرعت از کلاس خارج شد  دردفتر مربی ها نشت و زار زار گریه کرد وقتی خانم صادقی مربی دیگر مهد موضوع را جویا شد او ماجرارا را تعریف کرد و بعد گفت : تاحالا حضور خدارا این طور احساس نکرده بودم

 فردای ان روز صفحه ی خالی را  به عنوان بهترین نقاشی به برد زدند  و بالای ان نوشتند  نقاشی خدا

مرلیا بازدید : 397 سه شنبه 06 تیر 1391 نظرات (3)
فعالیت‌ این‌ دراكولای‌ قرن‌ جدید، زیست‌شناسان‌ را به‌ حیرت‌ واداشته‌، چرا كه‌ تاكنون‌ در هیچ‌ نقطه‌یی‌ از دنیا چنین‌ موجود عجیبی‌ را مشاهده‌ نكرده‌اند و همگی‌ آن‌ را پدیده‌ نوظهور ناشی‌ از تغییرات‌ ژنتیكی‌ شكست‌خورده‌ دانشمندان‌ می‌دانند.

برای‌ اولین‌ بار، روزنامه‌ ایزوستیا از راز فعالیت‌ دراكولای‌ جدید پرده‌ برداشت‌ و افشای‌ این‌ راز، مردم‌ تگزاس‌ و سپس‌ بقیه‌ ساكنان‌ امریكا را با نگرانی‌ روبرو ساخت‌. ابتدا یكی‌ از مزرعه‌داران‌ تگزاس‌ پی‌ به‌ وجود این‌ موجود خارق‌العاده‌ برد. این‌ كشاورز سحرگاه‌ یك‌ روز وقتی‌ با شنیدن‌ سر و صدای‌ عجیبی‌ از خواب‌ بیدار شد و از منزلش‌ بیرون‌ آمد انبوهی‌ از لاشه‌های‌ مرغ‌ و بوقلمون‌ را مشاهده‌ كرد كه‌ بر زمین‌ پراكنده‌ بود. بادقت‌ بر روی‌ لاشه‌ها پی‌ برد كه‌ خون‌ همه‌ مرغ‌ها و بوقلمون‌ها كاملا مكیده‌ شده‌ و از اندام‌ مچاله‌شده‌ آنها تفاله‌یی‌ باقی‌ مانده‌ است‌.

این‌ مزرعه‌دار با استفاده‌ از چراغ‌ قوه‌ به‌ گشتزنی‌ در مزرعه‌ و در میان‌ انبوه‌ درختان‌ پرداخت‌ تا اینكه‌ با موجود عجیب‌الخلقه‌یی‌ روبرو شد كه‌ در حال‌ فرار بود.

این‌ موجود خون‌آشام‌ تا حدی‌ به‌ سگ‌، كانگورو و یك‌ موش‌ عظیم‌الجثه‌ شباهت‌ داشت‌، بدنش‌ بدون‌ مو یا پشم‌ بود و چشمانی‌ فروزان‌ و دریده‌ داشت‌.

طی‌ چند شب‌، كشاورزان‌ و دامداران‌ دیگری‌ هم‌ با شبیخون‌ این‌ هیولای‌ خون‌آشام‌ روبرو شده‌اند و لاشه‌های‌ بوقلمون‌ و شترمرغ‌ و حتی‌ گوسفندان‌ و گوساله‌هایی‌ را دیده‌اند كه‌ خون‌ بدن‌شان‌ كاملا مكیده‌ شده‌ بود.

در معایناتی‌ كه‌ متخصصان‌ از این‌ لاشه‌ها به‌ عمل‌ آورده‌اند،روی‌ گردن‌ هر حیوان‌ سوراخ‌ گردی‌ دیده‌اند. اطراف‌ این‌ حفره‌های‌ ایجاد شده‌ بر گردن‌ حیوانات‌ هیچ‌ اثری‌ از خون‌ دیده‌ نشد و این‌ قدرت‌ مكندگی‌ خون‌، توسط‌ موجود خارق‌العاده‌ را نشان‌ می‌دهد. در كالبدشكافی‌ از لاشه‌ها نیز كارشناسان‌ با حیرت‌ تمام‌ متوجه‌ شدندكه‌ قطره‌یی‌ خون‌ در بدن‌ این‌ قربانیان‌ گرفتار شده‌ در چنگ‌ هیولای‌ شبانه‌ وجود ندارد.

همراه‌ با وحشت‌ و نگرانی‌هایی‌ كه‌ در مناطق‌ مختلف‌ تگزاس‌ بخصوص‌ در نقاط‌ روستایی‌ بین‌ مردم‌ به‌ وجود آمده‌ است‌،شایعات‌ و اظهارنظرهایی‌ درباره‌ ظهور هیولا ابراز می‌شود. برخی‌ از دانشمندان‌ معتقدند كه‌ چنین‌ موجودی‌ تاكنون‌ در تاریخ‌ طبیعی‌ و جانوری‌ وجود نداشته‌، بلكه‌ این‌ خون‌آشام‌، در قرن‌ بیستم‌ و یكم‌ خلقت‌ یافته‌ و باید در فهرست‌ انواع‌ جانوران‌ و موجودات‌ زنده‌ نامی‌ برای‌ آن‌ تعیین‌ كرد.

برخی‌ از جانورشناسان‌ نیز معتقدند این‌ موجود عجیب‌الخلقه‌، نتیجه‌ دستكاری‌های‌ ژنتیكی‌ و تلاش‌ برای‌ همانندسازی‌ موجودات‌ است‌ كه‌ آزمایشات‌ ناموفق‌ ژنتیكی‌ دانشمندان‌ زمینی‌، سبب‌ به‌ وجود آمدن‌ آن‌ شده‌ است‌.

به‌ گفته‌ متخصصان‌ علم‌ ژنتیك‌، در حدود شش‌ سال‌ پیش‌ هم‌ در یكی‌ از مناطق‌ علمی‌ پورتوریكو، جانور عجیب‌الخلقه‌یی‌ مشاهده‌ شد كه‌ در آنجا گروهی‌ از دانشمندان‌ به‌ آزمایش‌های‌ بیولوژیكی‌ می‌پرداختند.

منبع:Aftab news

مرلیا بازدید : 164 سه شنبه 06 تیر 1391 نظرات (0)

در افسانه ها آمده روزي که خداوند جهان را آفريد فرشتگان مقرب را به بارگاه
خود فرا خواند و از آنها خواست تا براي پنهان کردن راز زندگي پيشنهاد بدهند∙
يکي از فرشتگان به پروردگار گفت:خداوندا آنرا در زير زمين مدفون کن∙
فرشته ديگري گفت آن را در زير درياها قرار بده∙
و سومي گفت راز زندگي را در کوهها قرار بده∙
ولي خداوند فرمود اگر من بخواهم به گفته هاي شما عمل کنم فقط تعداد
کمي از بندگانم قادر خواهند بود آن را بيابند در حالي که من مي خواهم راز
زندگي در دسترس همه بندگانم باشد∙
در اين هنگام يکي از فرشتگان گفت فهميدم کجاهي خداي مهربان راز
زندگي را در قلب بندگانت قرار بده زيرا هيچ کس به اين فکر نمي افتد که
براي پيدا کردن آن بايد به قلب و درون خودش نگاه کند∙
و خداوند اين فکر را پسنديد∙

منبع

http://generaleshop.com

مرلیا بازدید : 145 سه شنبه 06 تیر 1391 نظرات (0)


استادى از شاگردانش پرسید: چرا ما وقتى عصبانى هستیم داد می‌زنیم؟ چرا مردم هنگامى كه خشمگین هستند صدایشان را بلند می‌كنند و سر هم داد می‌كشند؟

شاگردان فكرى كردند و یكى از آنها گفت: چون در آن لحظه، آرامش و خونسردیمان را از دست می‌دهیم.

استاد پرسید: این كه آرامشمان را از دست می‌دهیم درست است امّا چرا با وجودى كه طرف مقابل كنارمان قرار دارد داد می‌زنیم؟ آیا نمی‌توان با صداى ملایم صحبت كرد؟ چرا هنگامى كه خشمگین هستیم داد می‌زنیم؟

شاگردان هر كدام جواب‌هایى دادند امّا پاسخ‌هاى هیچكدام استاد را راضى نكرد...

سرانجام او چنین توضیح داد: هنگامى كه دو نفر از دست یكدیگر عصبانى هستند، قلب‌هایشان از یكدیگر فاصله می‌گیرد. آنها براى این كه فاصله را جبران كنند مجبورند كه داد بزنند. هر چه میزان عصبانیت و خشم بیشتر باشد، این فاصله بیشتر است و آنها باید صدایشان را بلندتر كنند.

سپس استاد پرسید: هنگامى كه دو نفر عاشق همدیگر باشند چه اتفاقى می‌افتد؟

آنها سر هم داد نمی‌زنند بلكه خیلى به آرامى با هم صحبت می‌كنند.

چرا؟ چون قلب‌هایشان خیلى به هم نزدیك است. فاصله قلب‌هاشان بسیار كم است.

استاد ادامه داد: هنگامى كه عشقشان به یكدیگر بیشتر شد، چه اتفاقى می‌افتد؟

آنها حتى حرف معمولى هم با هم نمی‌زنند و فقط در گوش هم نجوا می‌كنند و عشقشان باز هم به یكدیگر بیشتر می‌شود.

سرانجام، حتى از نجوا كردن هم بی‌نیاز می‌شوند و فقط به یكدیگر نگاه می‌كنند!

این هنگامى است كه دیگر هیچ فاصله‌اى بین قلب‌هاى آن‌ها باقى نمانده باشد

منبع

http://generaleshop.com

مرلیا بازدید : 140 سه شنبه 06 تیر 1391 نظرات (0)
پسر کوچکی وارد مغازه ای شد، جعبه نوشابه را به سمت تلفن هل داد و بر روی جعبه رفت تا دستش به دکمه‌های تلفن برسد و شروع کرد به گرفتن شماره.

مغازه دار متوجه پسر بود و به مکالماتش گوش می داد. پسرک پرسید: "خانم، می‌توانم خواهش کنم کوتاه کردن چمن‌های حیاط خانه تان را به من بسپارید"؟

زن پاسخ داد: "کسی هست که این کار را برایم انجام می دهد"!

پسرک گفت: "خانم، من این کار را با نصف قیمتی که او می‌دهد انجام خواهم داد"!

زن در جوابش گفت که از کار این فرد کاملاً راضی است.

پسرک بیشتر اصرار کرد و پیشنهاد داد: خانم، من پیاده رو و جدول جلوی خانه را هم برایتان جارو می‌کنم. در این صورت شما در یکشنبه زیباترین چمن را در کل شهر خواهید داشت.

مجدداً زن پاسخش منفی بود.

پسرک در حالی که لبخندی بر لب داشت، گوشی را گذاشت.

مغازه دار که به صحبت های او گوش داده بود به سمتش رفت و گفت: "پسر...، از رفتارت خوشم آمد؛ به خاطر اینکه روحیه خاص و خوبی داری دوست دارم کاری به تو بدهم".

پسر جواب داد: "نه ممنون، من فقط داشتم عملکردم را می سنجیدم. من همان کسی هستم که برای این خانم کار می کند ..."!!!

مرلیا بازدید : 144 سه شنبه 06 تیر 1391 نظرات (0)


فرمانروایی که می کوشید تا مرزهای جنوبی کشورش را گسترش دهد، با مقاومتهای سرداری محلی مواجه شد و مزاحمتهای سردار به حدی رسید که خشم فرمانروا را برانگیخت و بنابراین او تعداد زیادی سرباز را مأمور دستگیری سردار کرد. عاقبت سردار و همسرش به اسارت نیروهای فرمانروا درآمدند و برای محاکمه و مجازات با پایتخت فرستاده شدند.

فرمانروا با دیدن قیافه سردار جنگاور تحت تاثیر قرار گرفت و از او پرسید:

"ای سردار، اگر من از گناهت بگذرم و آزادت کنم، چه می کنی؟"

سردار پاسخ داد:

"ای فرمانروا، اگر از من بگذری به وطنم باز خواهم گشت و تا آخر عمر فرمانبردار تو خواهم بود."

فرمانروا پرسید:

"و اگر از جان همسرت در گذرم، آنگاه چه خواهی کرد؟"

سردار گفت:

"آنوقت جانم را فدایت خواهم کرد!"

فرمانروا از پاسخی که شنید آنچنان تکان خورد که نه تنها سردار و همسرش را بخشید بلکه او را به عنوان استاندار سرزمین جنوبی انتخاب کرد.

سردار هنگام بازگشت از همسرش پرسید:

"آیا دیدی سرسرای کاخ فرمانروا چقدر زیبا بود؟ دقت کردی صندلی فرمانروا از طلای ناب ساخته شده بود؟"
همسر سردار گفت:

"راستش را بخواهی، من به هیچ چیزی توجه نکردم."

سردار با تعجب پرسید:

"پس حواست کجا بود؟"

همسرش در حالی که به چشمان سردار نگاه می کرد به او گفت:

"تمام حواسم به تو بود. به چهره مردی نگاه می‌کردم که گفت حاضر است به خاطر من جانش را فدا کند!"

مرلیا بازدید : 152 سه شنبه 06 تیر 1391 نظرات (0)

پسر روستایی واگن پر از ذرت خود را در جاده سرنگون کرد. کشاورزی که در آن نزدیکی زندگی می کرد ، آمده بود تا ببیند چه اتفاقی افتاده. او با صدای بلند گفت : آهای پسر ، ناراحتی هایت را فراموش کن و به خانه ما بیا و شام را با ما صرف کن. بعد من کمک می کنم که واگن را راست کنی.
پسر جواب داد: شما خیلی لطف دارید ، ولی فکر نمی کنم بابام بخواهد من این کار را بکنم.

کشاورز با اصرار گفت : آه بیا برویم پسرم.

بالاخره پسر موافقت کرد و گفت: بسیار خوب ، باشد ، ولی بابام دوست ندارد.

بعد از شام صمیمانه ، پسر از میزبانش تشکر کرد و گفت : حالا حالم خیلی بهتر شده ، اما می دانم بابام واقعا عصبانی خواهد شد.

همسایه گفت : من فکر نمی کنم ، راستی بابات کجاست؟

"او زیر واگن است

منبع

http://zendegiyeshirin.persianblog.ir/

 

 

تعداد صفحات : 8

درباره ما
Profile Pic
یک وقت هایی باید روی یک تکه کاغذ بنویسی تـعطیــل است و بچسبانی پشت شیشه ی افـکارت باید به خودت استراحت بدهی دراز بکشی دست هایت را زیر سرت بگذاری به آسمان خیره شوی و بی خیال ســوت بزنی در دلـت بخنــدی به تمام افـکاری که پشت شیشه ی ذهنت صف کشیده اند آن وقت با خودت بگویـی بگذار منتـظـر بمانند !
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • لینک دوستان
  • هاله ی شما چه رنگی است ؟
  • طنز
  • سیر تاریخی مهریه
  • راز تخت مرموز!
  • وصف حال مردان بعد از فوت همسر!
  • عکس های ناناز
  • چاق ترین زن جهان!
  • 8راه برای داشتن پوستی زیبا
  • شیرینی پوست را پیر و زشت می کند
  • عکس بی نظر از آب خوردن مورچه
  • بزرگترین همبرگرجهان
  • رکورد های جالب گینس
  • ساخت وسایل تزئینی با لاستیک ماشین!
  • فرق کودک الان و قدیم
  • پرندگان خشمگین
  • ابراز عشق به کوروش کبیر!
  • پیر مرد عاشق
  • آیا عشق دلیل می خواهد؟
  • داستان طنز عاشقانه
  • دختر آدامس فروش
  • پیام خنده دار ایرانسل
  • آیا می دانید...؟
  • شعر عاشقانه
  • مرام مردم
  • راهکار های موفقیت
  • 10 درس شگفت انگیز از استاد بزرگ آلبرت انیشتین
  • سخت ترین سوال جهان( انیشتین هم نمی تواند جواب دهد !)
  • تزئین های بسیار زیبا برای غذا اشتها افزایش میابد !
  • حرف های خدا و بنده
  • کوچه پس کوچه ی عمر
  • شکلک های کوچولو
  • تصاویر متحرک دخترانه
  • تصاویر زیبا سازی وبلاگ
  • عکس های متحرک لب
  • عکس های عاشقانه
  • سند جهنم
  • داستان غم انگیز پدر !
  • احساس
  • عاشقی
  • چه خوب بود اول دبستان !
  • حسادت
  • عشق در بیمارستان
  • چشمهایم همیشه بارانی است.........
  • باد کنک ( نوشته های خط خطی)
  • شن وسنگ ( نوشته های خط خطی)
  • حال بهم زن ترین رستوران جهان !
  • رستوران درختی
  • گارسون هایی که شبیه پرستار هستند!
  • میوه های عجیب!
  • سفالگر
  • گناه
  • غرور آدم را زمین می زند
  • معما های خنده دار
  • آرایش مو
  • تست هوش رنگارنگ
  • دوستانتان فضول هستند یانه
  • تحقیق بسیار جالب در مورد ساندویچ( بیاتو از دست نده )
  • تست کامل هوش و ذهن !!!
  • شناخت شخصیت از روی پنیر مورده علاقه
  • شخصيت افراد نسبت به انتخاب ميوه مورد علاقه
  • تاثیر فرزند چندم خانواده بودن در شکل گیری شخصیت
  • روانشناسی فصلها
  • تست شخصیت در اروپا
  • شناخت شخصيت از روي تاريخ تولدتان
  • تست روانشناسی ( سلامت روحی )
  • بچه ای که شبیه باربی است
  • عکس های بی نظیر از تولد یک دلفین !
  • عکس بامزه از گربه ها
  • فیل فوتبالیست
  • دوستت دارم( عکس بامزه )
  • تست روانشناسی (آیا محبوب هستید )
  • فقط و فقط کره ( حانا جووون)
  • مینا جون
  • یاسی جون
  • خانوم シ وシ فرنگی
  • ✿ـــــ♥Alone _Girl♥ـــــ✿
  • نگاری
  • آرامش خیال
  • قیمت روز خودروی شما
  • دانلود سریال جدید
  • آخرین مطالب ارسال شده
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 119
  • کل نظرات : 68
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 38
  • آی پی دیروز : 77
  • بازدید امروز : 42
  • باردید دیروز : 289
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 509
  • بازدید ماه : 1,199
  • بازدید سال : 4,499
  • بازدید کلی : 39,003
  • کدهای اختصاصی
    <

    آپلود عكس

    آپلود عكس

    ثبت دامنه تبادل لینک سه طرفه | نیاز تو - تبادل لینک اتوماتیک Niazu